هیچکس رو آتشی که منو میسوزوند آب نپاشید
خاکسترمو جمع نکرد و یه گوشه ای نذاشت
فهمیدم که زندگی رنج کشیده ها رو دوست داره
قلبم ساکت نشد این چجور دردیه
این نوشته ی سیاه رو پیشونیم نوشته شده
نه ، بانداژ و پانسمان هم این زخم رو نتونست ببنده
خاطراتی که تو توش هستی رو نتونستم پاک کنم و دور بندازم
گریه کردم و گریه کردم ، به جایی نرسیدم
خواستم فراموشت کنم اصلا نتونستم ، سخته بی تو
بیخیال دنبالت گشتن شدم،بیخیال آوردنِ اسمت
(بیخیالِ) گوش دادن به آهنگی که نوشتم و زانوی غم بغل گرفتن*
باور کن که نبودن با تو داره داغونم میکنه