[سارا]
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدايا
چه نغز است و چه خوب است و چه زيباست خدايا
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدايا
چه نغز است و چه خوب است و چه زيباست خدايا
چه گرميم چه گرميم از اين عشق چون خورشيد
چه پنهان و چه برهان و چه پيداست خدايا
فتاديم فتاديم بدان سان که نخيزيم
ندانيم ندانيم که چه غوغاست خدايا
زهی عشق زهي عشق که ما راست خدايا
[یاس]
يا يا يا ياس
در هر برگ از دفتر من
هست از
سرور من برتر
بر حق در
ره در بستر
در هر ور
بهرم هست از
برکت سرور
شرمندم از کردم
سرور
بد کردم دندم نرم
اصلا
مرحم دردم من هم بردن
سگ درسن
در قصرت هستم
در سر فصل هست
فقط اسم تو
همه کمکتو مي خوام
نه نصفشو
سايتو بالا سرم مي خوام
توان بده ايزد
می خوام با اجازت
خيلی روان بنويسم
دارم گره اي سخت بارم گلهای سرد
که تو منتظر روز خوب دل بي صبر
میخوام جاودانه بمونم تا ابدالدهر
نمیکنم ديگه از خودم همه رو دک
میخوام برم جلو با نيت و مدد حق
[سارا]
چه نقش است چه نقش است بر اين صفحهی دل ها
غريب است غريب است ز بالاست خدايا
نه دام است نه زنجير همه بسته چه راهيست
چه بند است چه زنجير که برپاست خدايا
زهی عشق زهي عشق که ما راست خدايا
چه نغز است و چه خوب است و چه زيباست خدايا
چه گرميم چه گرميم از اين عشق چون خورشيد
چه پنهان و چه برهان و چه پيداست خدايا
فتاديم فتاديم بدان سان که نخيزيم
ندانيم ندانيم که چه غوغاست خدايا