بهم بگو چرا منتظرم تا تو زنگ بزنی؟
چرا ابرها بدون سر و صدایی
به سمت من میان و ناگهان ناپدید میشن؟
چرا عاشق شدیم؟
چرا برای بار اول دارم اشک می ریزم؟
چرا همین الان تو رو میخوام؟...نمیدونم
من یه ستاره ام,تو یه ستاره ای
باید بسوزیم
یه نفر آدرس محل ملاقاتمون
رو گیر آورد
چشمهایی که به سقف خیره شده اند
و هیچوقت کسی پیداشون نمیکنه
صداها ضعیف میشند
یخ ها ذوب میشند
بازی مرگی که توش بردی وجود نداره
قبر بستر ماست
وقت خداحافظیه
برای ما بپا گذاشتند
لبخند بزن و آزاد شو
آینه ها رو بپوشون
نابودش کن و بگو
اون مرده,من مردم
عبوس و دروغگو باش
هیچکس نباش
دستهام نمیلرزند
بلکه وضعشون کاملا هم خوبه
اتنقام میگیرند,مثل آب خوردن
سوار تاکسی شدم,لعنتی!
هیچ وقت تقاضای عفو نکن
از هیچکس!
خوبه,خوبه
من انتقامم رو گرفتم
فقط دارو ها میتونند کمکم کنند
برای همین مصرفمم رو 6 برابر میکنم!
دیگه به من زنگ نزن, دیگه به من زنگ نزن
من خسته ام,خسته
من تو رو نمیخوام
چون دیگه واقعا خسته ام کردی
بهم بگو چرا منتظرم تا تو زنگ بزنی؟
چرا ابرها بدون سر و صدایی
به سمت من میان و ناگهان ناپدید میشن؟
چرا عاشق شدیم؟
چرا برای بار اول دارم اشک می ریزم؟
چرا همین الان تو رو میخوام؟...نمیدونم
هیچ وقت,هیچی
چیزی برای شروع کردن وجود نداره
هیچ وقت,هیچ کس
نه می میره و نه ساکت می مونه
نه دنبالش میگرده و نه محبت مکنه
نه پشیمونه و نه میخوابه
هیچ وقت هیچ جا
هیچ کس آزاد نمیشه
ما با هم نیستیم و اونها رو نابود میکنیم
رویاهای بی اساس
که نه مال تو هستند,و نه مال من
سیمها,سیمها
سیگنالی وجود نداره
اما تقصیر تو نییست
تماس قطع شده
بهم بگو چرا منتظرم تا تو زنگ بزنی؟
چرا ابرها بدون سر و صدایی
به سمت من میان و ناگهان ناپدید میشن؟
چرا عاشق شدیم؟
چرا برای بار اول دارم اشک می ریزم؟
چرا همین الان تو رو میخوام؟...نمیدونم