این قلبم را بدرد میآورد "چون میدانم برای من عشقی حقیقی بودی
غمگین نباش بدیهی است که هرگز داستان (عاشقانهای) در میان نبوده
و نخواهد بود
و هرگز نخواهی دانست
و من هرگز نشانت نخواهم داد
که چه احساسی دارم و
چه خواستهای از تو دارم، نه
و هرگز نخواهی دانست
و من هرگز نشانت نخواهم داد
که چه احساسی دارم و
چه خواستهای از تو دارم؛نه نه
هر لبخندی که بر چهره میزنم، ظاهریست
و هرگز نخواهی فهمید که چه چیز عذابم میدهد
آیا مرا نمیبینی (که چنین آشفتهام)؟ آیا نمیبینی؟
و هرگز نخواهی دانست
و من هرگز نشانت نخواهم داد
که چه احساسی دارم و
چه خواستهای از تو دارم، نه
و هرگز نخواهی دانست
و من هرگز نشانت نخواهم داد
که چه احساسی دارم و
چه خواستهای از تو دارم، نه نه
هرگز نخواهی دانست
و من هرگز نشانت نخواهم داد
که چه احساسی دارم و
چه خواستهای از تو دارم، نه نه
نه، نه هرگز نخواهی دانست
نه، نه، نه هرگز نخواهی دانست
نه، نه، نه عاشقم باش، عاشقم باش، عاشقم باش، عاشقم باش، نه
و هرگز نخواهی دانست
و من هرگز نشانت نخواهم داد
که چه احساسی دارم
و چه خواستهای از تو دارم، نه نه
هرگز نخواهی دانست
و من هرگز نشانت نخواهم داد
که چه احساسی دارم،
که چه احساسی دارم،
چه احساسی دارم
که چه خواستهای دارم،
که چه خواستهای از تو دارم، نه