من فقط ميخواستم كه آرامم كني
وقتي كه ديشب دير وقت صدايت كردم ديدي
من عاشق شده بودم
اه بله ، من به عشق گرفتار شدم
اه از همه كلماتي كه برايم سرودي
در مورد زندگي ، حقيقت و آزاد بودن
تو سرودي برايم ، اه چگونه برايم سرودي
دختر من آنگونه زندگي ميكنم كه تو مرا وا داشتي تا احساس كنم*
خب اكنون برايم سوال است كه همه اينها واقعي هستند !؟
زيرا من از عشق ورزيدن نميهراسم
براي اولين بار من از عشق نميترسم
اه ، اين روز گويا براي من و تو بنا شده است
و تو به من نشان دادي كه زندگي به چي نياز دارد
اره تو براي من سرودي ، براي من نغمه سر دادي
تمام لحظاتي كه در مقابلم بودي من هرگز متوجه نشدم
من فقط نميتوانم باور نميكردم ، در چشمانت نديده ام
من نديده ام ، نميتوانم باور كنم
اه اما آنرا احساس ميكنم
وقتي كه تو براي من ميخواني
چه مدت ميتوانم به آواز خواندن تو زير آسمان آبي گوش فرا دهم
و به تو قول ميدهم كه اين بار از چشمانت بخوانم
من نديدم ،نميتوانستم باور كنم
اه ، اما ان را احساس ميكنم
هنگامي كه تو براي من ميخواني
تنها براي اينكه فكر كنم كه در من زندگي ميكني (هنوز با مني)٠
هيچ ايده يي ندارم كه چگونه اين ممكن است
اكنون من مجنون عشق تو هستم
باورم نميشود كه براي عشق تو ديوانه ام
كلماتي كه گفتي ، تو براي من خواندي
و به من نشان دادي كه ميخواهم كجا باشم
بله ، تو براي من سرودي . اه ، تو براي من نغمه سر دادي؛