تو همه چيز من هستي
خورشيدي كه در بالا مي درخشه، كسي كه باعث ميشه پرنده غمگین آواز بخونه
ستاره هايي كه در آسمان كل راه را چشمك مي زنند
به من بگو كه عاشق هستم، هنگامي كه لبهايت را مي بوسم
رعد و برق غلتان را تا نوك انگشتانم حس ميكنم
و يكدفعه احساس مي كنم كه سرم داره مي چرخه
خيلي عميق عاشق هستم
تو همه چيز من هستي
و هيچي به غير از عشق تو برام مهم نيست
تو همه چيز من هستي
براي ديدن تو در صبحدم با آن چشمهاي بزرگ قهوه اي
تو همه چيز من هستي
براي هميشه
احتياج دارم كه كنارم باشي
تو همه چيز من هستي
لازم نيست هيچوقت نگران باشي، هيچ وقت نترس
چون من كنارت هستم
تو همه چيز من هستي
من روي زمين زندگي ميكنم و آسمان بالاي سر رو ميبينم
من در داخل اقيانوس ها، شيرين و گرم، شنا مي كنم
هيچ توفاني نيست عشق من
تو همه چيز من هستي
و هيچي به غير از عشق تو برام مهم نيست
تو همه چيز من هستي
براي ديدن تو در صبحدم با آن چشمهاي بزرگ قهوه اي
تو همه چيز من هستي
براي هميشه
احتياج دارم كه كنارم باشي
تو همه چيز من هستي
لازم نيست هيچوقت نگران باشي، هيچ وقت نترس
چون من كنارت هستم
وقتي تو را محكم در آغوش ميگيرم
هيچ چيزي وجود نداره كه بتونه تو رو در يك شب تنها بترسونه
من نزد تو مي آيم و امن و گرم در آغوش ميگيرم
بله، خيلي قوي از تو مراقبت مي كنم عشق من
هنگامي كه لبهايت را مي بوسم
رعد و برق غلتان را تا نوك انگشتانم حس ميكنم
و يكدفعه احساس مي كنم كه سرم داره مي چرخه
خيلي عميق عاشق هستم