You Don't Know Me [Persian translation]

دستت رو به من دادي

و بعدش گفتي سلام

و من خيلي حرف زدم

قلبم بشدت مي زد

و هركسي مي تونست بگه كه

تو فكر مي كني منو بخوبي مي شناسي

اما منو نشناختي

نه تو نشناختي

كسي رو كه شبا بهت فكر مي كنه

و مي خواد لبهايت را ببوسد

و ترا در محكم در آغوش بكشد

اما براي تو، من فقط يه دوستم

چيزي كه هرگز نبوده ام

نه، تو منو نشناختي

چون من چيزي در مورد هنر عشق ورزي نمي دونستم

گرچه قلبم از عشق تو تير مي كشيد

هراسان و شرمگين، ميذارم شانسم هدر بره

شانسي كه هم ممكنه منو دوست داشته باشي

دستت رو به من دادي

و بعدش گفتي خداحافظ

ديدم دور شدن تو رو

در كنار پسري خوش شانس

تو هرگز، هرگز منو نخواهي شناخت

كسي كه تو رو دوست داشت

نه، تو منو نشناختي

چون من چيزي در مورد هنر عشق ورزي نمي دونستم

گرچه قلبم از عشق تو تير مي كشيد

هراسان و شرمگين، ميذارم شانسم هدر بره

دستت رو به من دادي

و بعدش گفتي خداحافظ

ديدم دور شدن تو رو

در كنار پسري خوش شانس

كسي كه هرگز، هرگز منو نخواهي شناخت

كسي كه تو رو دوست داشت

نه، تو منو نشناختي

تو هرگز، هيچگاه منو نخواهي شناخت

نه، تو منو نشناختي