ضربان قلبم رو به انهدام میره
چون دلیلش تویی
که من نمیتونم بخوابم
لطفا همین حالا برگرد
ذهنم رو به آشفتگی میره
و دلیلش تویی
که من هنوز نفس می کشم
حالا من ناامیدم
حاضرم از تمام کوه ها بالا برم
و تمام اقیانوس ها رو شنا کنم
فقط برای اینکه با تو باشم
و چیزی که شکستم رو درست کنم
چون نیاز دارم که ببینی
که تو دلیلشی
دست هام می لرزن
چون دلیلش تویی
که قلبم همچنان خونریزی می کنه
و من حالا بهت احتیاج دارم
اگه میتونستم زمان رو به عقب برگردونم
مطمئن می شدم
که نور بر تاریکی غالب باشه
من تمام ساعت از تمام روزهام رو صرف این می کردم که تو امن باشی
حاضرم از تمام کوه ها بالا برم
و تمام اقیانوس ها رو شنا کنم
فقط برای اینکه با تو باشم
و چیزی که شکستم رو درست کنم
چون نیاز دارم که ببینی
که تو دلیلشی
تو دلیلشی
آره، آره...
حاضرم از تمام کوه ها بالا برم
و تمام اقیانوس ها رو شنا کنم
فقط برای اینکه با تو باشم
و چیزی که شکستم رو درست کنم
چون نیاز دارم که ببینی
که تو دلیلشی