روز دیگه ای گذشت
من هنوز خیلی تنهام
چطور میشه
تو اینجا با من نیستی
حتی خداحافظی هم نکردی
یکی به من بگه چرا
آیا مجبور بودی که بری
و دنیامو با سردی رها کنی
هرروز میشینم و از خودم می پرسم
چطور عشقمون از بین رفت ؟
یه چیزی تو گوشم نجوا میکنه و میگه
که تو تنها نیستی
چون من اینجا پیشتم
هرچند ازم دوری
من اینجام که بمونم
اما تو تنها نیستی
چون من اینجا پیشتم
اگرچه دوریم از هم
ولی همیشه تو قلبمی
اما تو تنها نیستی
تنها ، تنها
چرا ، تنها
درست یه شب دیگه
فکر کردم دارم گریتو میشنوم
و داری ازم می خوای که بیام پیشت
و تورو در آغوشم بگیرم
صدای دعاهات رو میتونم بشنوم
بارسنگین دوریت رو تحمل می کنم
ولی قبلش به دستات (کمکت) نیاز دارم
اونوقته که میتونیم جاودانه بشیم
هر روز میشینم و از خودم میپرسم
چه طور شد که این عشق از بین رفت
یه چیزی تو گوشم زمزمه میکنه و میگه
که تو تنها نیستی
چون من کنارتم
هرچند خیلی دوری
اما من اینجام که بمونم
چون تو تنها نیستی
چون من اینجا پیشتم
هرچند خیلی از هم دوریم
ولی تو همیشه تو قلبم جا داری
چون تو تنها نیستی
اون سه کلمه رو تو گوشم نجوا کن ، و من دوان دوان پیشت خواهم آمد
و دختر، میدونی که میام پیشت
اونجا خواهم بود
تو تنها نیستی
چون من اینجا پیشتم
هرچند ازم دوری
من اینجام که بمونم
چون تو تنها نیستی
چون من اینجا پیشتم
هرچند دوریم از هم
ولی همیشه تو قلبمی
چون تو تنها نیستی
چون من اینجا پیشتم
هرچند ازم دوری
من اینجام که بمونم
چون تو تنها نیستی
چون من اینجا پیشتم
هرچند دوریم از هم
ولی همیشه تو قلبمی
چون تو تنها نیستی ....