You And I [Persian translation]

روزم رو در حالی شروع میکنم که دارم سعی میکنم تا

راههای دیگه ای پیدا کنم برای گذروندش

تا وقتیکه موقع برگشتن بشه، و نمیتونم اون روز رو عقب بندازم

دارم از نگرانی میمیرم و حس میکنم انگار بهم حمله شده

آدمهای زیادی سر راهم قرار میگیرن

ولی هیچوقت زمان مناسبی بدست نمیارم تا بگم که

وقتیکه من و تو دستهای همدیگه رو میگیریم

و وقتیکه دست میکشیم از هم

توی تموم این لحظات هنوزم من و تو با هم هستیم

دنبال چیزی نمیرم که همین حالا هم از دست رفته

وقتیکه فقط من و تو هستیم، اون وقته که توی خونه ام

(آسایش دارم) اون وقته که توی خونه ام

همیشه این سوال رو از خودم پرسیدم که چی مانعم میشه

تو یه جوابی بهم بده چون خودم چیزی پیدا نکردم

یه راهی نشونم بده برای فرار کردن، برای رها کردن تموم اینها

یه جایی که توش اجازه افتادن داشته باشم

تا سختی نکشم، تا بتونم کسی باشم که هستم

برای اینکه تو منو بهتر از هر کس دیگه ای میشناسی

وقتیکه من و تو دستهای همدیگه رو میگیریم

و وقتیکه دست میکشیم از هم

توی تموم این لحظات هنوزم من و تو با هم هستیم

دنبال چیزی نمیرم که همین حالا هم از دست رفته

وقتیکه فقط من و تو هستیم، اون وقته که خونه ام

خونه یه چهار دیواری با چند تا پنجره نیست

جایی نیست که آدم توش خودش رو حبس کنه

هیچ دری وجود نداره

مهم نیست کجا میرم برای داشتن آسایش و راحتی

آغوش تو آشیونه امن منه

... آه آره

اونوقته که خونه ام

وقتیکه من و تو دستهای همدیگه رو میگیریم

و وقتیکه دست میکشیم از هم

توی تموم این لحظات هنوزم من و تو با هم هستیم

دنبال چیزی نمیرم که همین حالا هم از دست رفته

وقتیکه فقط من و تو هستیم، اون وقته که خونه ام

اون وقته که خونه ام