رفیق راهم ، آیا دیدی و شنیدی(فهمیدی؟) اتفاقاتی رو
که افتاد و تموم شد
بعضی وقتا آدم حسودیش میشه (یا غبطه میخوره) به کسایی که پا گذاشتن رو همه چیز و رفتن.
ما کاملا تنها از دور خارج شدیم ، با این حال دیگه به این وضع عادت کردیم
هیچ انتظار و خواسته ای هم نمونده دیگه برای ما، حتی از دوست
ترسها دنیا رو گرفته و داره فشار میده
فعلا یه طرف اسمش وفاس(این جمله اصطلاحه)
حتی دیگه از جنگهای صلیبی هم فرار کن داریم( این جمله هم اصطلاحه)
ما دیگه مثل آدمایی که به توافق میرسن نیستیم
در یک بدن چند نفریم؟
هم نابودگر ،هم به تماشا ایستاده
عجب هرج و مرج اساسی ایی!
من در واقع با تو قهرُ، تو خبر نداری
اونجایی که تو ول کردی و رفتی خیلی بدی ها در جریانه
از کی عصبانی باشم؟ ناز من دیگه بعد از تو واسه کی باشه؟
بدون تو من بی دست و بی پا و بدون اجاق هستم(گویا اجاق تو زبان ترکیه اهمیتش مثل نون شب ایرانی هاست)
تو از وقتی که دنیای واقعی رو انتخاب کردی، منم از همون ثانیه تموم شدم
نگاه کن دنیایی که دنیا میدونستیش برگشته و ایستاده
یروزی طولانی مدت باهم صحبت میکنیم ای آخرین مرد استانبول.
رفیق راهم کجایی؟