شده بخوای گریه کنی نتونی غرورت نذاره؟
شده زندگی بخواد بزنه کفرتو در بیاره؟
هِی پشت هم سیگار و یه حال بد و بیمار و
قید همه چیو بزنی، از همه چی دل بکنی
یکی حالتو بد کنه، یهو بزنه گوشیشو قطع کنه
حتی دلش نخواد بشینه یه کمی با تو صحبت کنه
دیگه تموم شه همه چی، کو اون همه عشق دلی؟
تو اوج ناراحتی، نمیدونی کجا بری
یکی حالتو بد کنه یهو بزنه گوشیشو قطع کنه
حتی دلش نخواد بشینه یه کمی با تو صحبت کنه
دیگه تموم شه همه چی، کو اون همه عشقِ دلی
تو اوج ناراحتی نمیدونی کجا بری
شده یه شب خیره به شهر همینجوری زُل بزنی
از همهی آرزوهات یه شبه بخوای دل بکنی
عاشق میمیره تنها باشه
یه دل پُر یه بغض، رفیق تنهاییاشه
حال بدم، این گریهها، نمیرسه به گوشش
خدا کنه اونجوری که دوست دارم، لباس بپوشه
دیگه نایی واسه چشمای خیس من نیست
ولی خدا کنه اون چشماش هیچ موقع نشن خیس
[دیالوگ]
- دیگه دوسَم نداری، نه؟
- یوسف چی داری میگی؟
- هیچوقت منو دوست داشتی؟ داشتی یا نه؟
- اگه نداشتم الان اینجا چیکار میکردم؟
- داری؟ نداری، نداری!
- یوسف میفهمی چی داری میگی؟
- من شک کردم؛ اگه داری، بگو دوسَم داری، بگو
- چی بگم؟
- باید الآن بگی دوسَم داری
بگو، چرا نمیگی؟ چته الآن؟
- نمیتونم
- چهطور من میتونم بگم، تو چرا نمیتونی؟
یکی حالتو بد کنه یهو بزنه گوشیشو قطع کنه
حتی دلش نخواد بشینه یه کمی با تو صحبت کنه
دیگه تموم شه همه چی، کو اون همه عشق دلی؟
تو اوج ناراحتی نمیدونی کجا بری
[دیالوگ]
پس من چی؟
من مهم نیستم که فقط میخوام با تو باشم؟
پس من چی این وسط؟