[شادمهر]
یه دختر تو تراس روبرویی،
یه شال سبزو هر روز میتکونه
یه شال سبز و ساده که غروبا،
پر از خاکستر آتشفشونه
پر از خاکستر آرزوهایی،
که هر روز روی قلبش گُر میگیرن
پر از خاکستر خوابای خوبی،
که هر شب تو نگاه اون میمیرن
[شادمهر]
همین چند وقت پیش رویاشو توی،
خیابون بیبهونه سر بریدن
همیشه راه پروازشو بستن
همیشه رو خیالش خط کشیدن
براش مرده و زنده فرق نداره
سیاستبازا پیرا و جوونا
همهش دنبال قهرمان میگرده
میون شاعرا، آوازخونا
[دکلمه]
رو دیوار اتاقش چندتا عکسه
هدایت، کافکا، فرخزاد، مایکل
یه عکس خاتمی، چندتا مدونا،
یه عکس تام کروز، یه عکس فیدل
براش مرده و زنده فرق نداره،
همهش دنبال قهرمان میگرده
براش مرده و زنده فرق نداره،
همهش دنبال قهرمان میگرده
همهش دنبال قهرمان میگرده
[شادمهر]
نمیدونه که تنها توی آینه،
باید دنبال قهرمان بگرده
هنوز باور نداره که با دستاش
جهانی میشه ساخت بیظلم و بَرده
یه دختر تو تراس روبرویی،
شبا کنسرت فریادش به راهه
صداش میگیره از بس غصه داره
نمیشه دیدش از بس شب سیاهه
[شادمهر]
ولی زنگ صداش میپیچه هر شب،
تو شهری که چراغاش رنگ خونن،
دیگه چند وقته که حتی چراغ،
چهارراهها میترسن سبز بمونن
میخواد یاد تموم شهر بمونه،
بهاری که یکی برگاشو دزدید،
درختی که قرنطینه شد آخر،
تو فصلی که زمین برعکس میچرخید
[شادمهر]
صداش لبریز حرفای نگفتهس
سرش لبریز صد آتشفشونه
[شادمهر]
یه دختر تو تراس روبرویی،
یه شال سبزو هر روز میتکونه
[شادمهر]
یه شال سبزو هر روز می تکونه
[ابی و شادمهر]
یه شال سبزو هر روز می تکونه