حال روحیت اصلا خوب نیست
برو ببین ، با موندن گرفتار (غرق) میشی
تو عشق رو چی فرض کردی
در پرده رویاها (پرده ای که در خیمه شب بازی هست) ، دروغ ها زندگی کردن (اجرا شدن)
و اون گناه ها تموم شد
تو سزاوار (لایق) قلب (عشق) من نیستی
دیگه من گذشتم از احساساتم ، زحماتم
یک حکایت بی مزه [بود]،
در این حکایت پایان خوشی نیست
جانم آلارم اشتباهیه ، جادو تباه (شکسته) شد
امروز رو به جایی بنویس
انسان های دنیای متفاوتی هستی
مراقب خودت باش