برو تا انتها
دیگه شنونده و اهمیت دهنده ای نیست.
درحالیکه، عشق تا زمان مرگ هست.
تو 1 عالمه دروغ می گفتی.
بدون تو ذوب میشدم
قلب مثل شمع میشد
هیچ نمیتونستی ببینی
دوباره چرا چرا؟
و چه کش دادن و طولانی کردن بی جایی
چی می شد اگر از راه نمیتونستی برگردی
دوباره چرا چرا؟
آه
نمیتوانم سرنوشت را در هم کوبم
دوست داشتم، مشکلم همین بود
حتی اگر خم هم شوم باز هم نمی افتم
بپرس
اگر بر نمیگردم دلیل اش چه هست
خوب و بد را فهمیدم
بیا و ببین که چقدر دور است
برای مدتی آن درد
یک آتش مهمان میشود، آه اه (امان امان)
بعدش غم و اندوه یقه ات را رها میکنه
بعضی وقتها انعکاس در عمق هست
بدون تو ذوب میشدم
قلب مثل شمع میشد
هیچ نمیتونستی ببینی
دوباره چرا چرا؟
و چه کش دادن و طولانی کردن بی جایی
چی می شد اگر از راه نمیتونستی برگردی
دوباره چرا چرا؟
آه
نمیتوانم سرنوشت را در هم کوبم
دوست داشتم، مشکلم همین بود
حتی اگر خم هم شوم باز هم نمی افتم
بپرس
اگر بر نمیگردم دلیل اش چه هست
خوب و بد را فهمیدم
بیا و ببین که چقدر دور است