Yankı [Persian translation]

تا آخر ش برو

دیگه کسی نیست حرفات رو بشنوه و اهمیت بده

میگفتی که عشق تا زمان مرگ ادامه خواهد داشت.

کو؟! ؛ دروغ و دغل

بی تو آب میشدم

قلبی که به شمع تبدیل شده بود را

هرگز نمی دیدی

چرا؟ ، به چه دلیل ؟! چرا؟!

و کش دادن موضوع بی معنی هست

به هر حال از راه برنمی گردوندی.

چرا؟ ، به چه دلیل ؟! چرا؟!

اف

نمیتوانم سرنوشت را در هم کوبم

عاشق شدم، این مشکل منه.

حتی اگر خم هم بشوم باز هم نمی افتم

اگه برنگردم بپرس دلیلش چیه

خوب و بد را فهمیدم

بیا و ببین که چقدر دور است

برای مدتی آن درد،

مثل یک التهاب مهمان هست. امان امان

بعدش غم و اندوه یقه ات را رها میکند

بعضی وقتها انعکاس در عمق هست

بی تو آب می شدم

قلبی که به شمع تبدیل شده بود را

هرگز نمی دیدی

چرا؟ ، به چه دلیل ؟! چرا؟!

و کش دادن موضوع بی معنی هست

به هر حال از راه برنمی گردوندی.

چرا؟ ، به چه دلیل ؟! چرا؟!

اف

نمیتوانم سرنوشت را در هم کوبم

عاشق شدم، این مشکل منه.

حتی اگر خم هم بشوم باز هم نمی افتم

اگه برنگردم بپرس دلیلش چیه

خوب و بد را فهمیدم

بیا و ببین که چقدر دور است