نکن منو اینجوری تنها این وسط رها نکن
بدون تو نمیتونم تحمل کنم،
سکوت نکن بگو از احساساتی که در وجودت مونده شاید [باهم] حلش کردیم
گریه کن کینه ای که در وجودت هست رو بریز [بیرون] یکم راحت باش این [برات] خوبه
بعد این قلب بی قرارم مست میکنه و شاید دوباره به سمت من برگرده
زندگی برای تو، تصمیم هم با تو اگه بگی بیا من مال تویم
تنهایی خوابش نمیبره، نمیبره
تا تو رو بغل نکنه نمیشه
مگه قلبم مرتکب چه گناهی شده؟
اگه بدونه که مسئله ای نیس
سر راهت ی عالمه گل گذاشتم
بارها حرفم رو خوردم
فقط برای تو سر خم کردم (غرورم رو شکستم)
چطور اینا رو فراموش کردی؟