برگشتم و دور و برمو نگاه کردم
دیدم دوستم دشمنم شده
هزار درد، هزار بلا،
آه، زمان داره میگذره، پس کی این دردها تموم میشن؟
نه حسرتی باشه و نه وداعی
آه، زمان داره میگذره، بگو، وصال کی اتفاق میافته؟
تو تنهایی خواهم مرد، مگه منو نمیبینی،
تو تنهایی خواهم مرد، مگه صدامو نمیشنوی؟
تو تنهایی خواهم مرد، مگه منو نمیبینی،
تو تنهایی خواهم مرد، مگه صدامو نمیشنوی؟
(شاید) تو غربت کنار جاده
شاید هم سر کوچه،
تو غربت کنار جاده،
(شاید) فردای شبهایی که بی تو گذشت
گشنه و تشنه خواهم مرد، مگه منو نمیبینی؟
تو تنهایی خواهم مرد، مگه صدامو نمیشنوی؟
تو تنهایی خواهم مرد، مگه منو نمیبینی،
تو تنهایی خواهم مرد، مگه صدامو نمیشنوی؟
تو تنهایی خواهم مرد، مگه منو نمیبینی،
تو تنهایی خواهم مرد، مگه صدامو نمیشنوی؟