عزیزتر از جانم، زندگی مثل یک قفس تنگ است
قول (می دهم)، مثل یک ذغال شعله ور می سوزی (خواهی سوخت
زمان مرهم است اما غیر قابل اعتماد (فریبکار) است
بیهوده است، مسیری (راهی، رد پایی) وجود ندارد، دروغ است و دروغ
و متاسفانه قلب به تاراج رفته است (شکسته شده است
حتی) با درد هم حال تو (زندگی تو) سالم و سلامت است*
حتی با این وجود هم برای بیدار شدن در یک روز نو (آغاز زندگی) دلایل بسیار دارم
برای جاودانه لبخند زدن
برای محکم در آغوش گرفتن زندگی، به اصرار
من هم عمدا اشتباه کردم، پشیمانی هایم بسیار است
من هم آگاهانه فریب دادم ، بسیار (هم) فریب خوردم
شرایط (داستان) این چنین است، (ای) غریبه
اگر تو درد (و غم) داری، برای من هم چنین است**
عزیز دلم، زندگی مثل یک قفس تنگ است
حرف (قول)، مثل یک ذغال شعله ور تو را می سوزاند
زمان مرهم است اما بیهوده است (به کاری نمی آید
بیهوده است، مسیری (راهی، رد پایی) وجود ندارد، دروغ است و دروغ
و متاسفانه قلب به تاراج رفته است (شکسته شده است
حتی) با درد هم حال تو (زندگی تو) سالم و سلامت است
حتی با این وجود هم برای بیدار شدن در یک روز نو (آغاز زندگی) دلایل بسیار دارم
برای جاودانه لبخند زدن
برای محکم در آغوش گرفتن زندگی، به اصرار
من هم عمدا اشتباه کردم، پشیمانی هایم بسیار است
من هم آگاهانه فریب دادم ، بسیار (هم) فریب خوردم
شرایط (داستان) این چنین است، (ای) غریبه
اگر تو درد (و غم) داری، برای من هم چنین است