میدانی؟! بی تو روزها نمی گذرند
آیا از قلبت سراغم را می گیری
میدانی ؟ تنهای تنها مانده ام
چه ترانه ها که برایت سروده ام ، آیا میشنوی؟
سالهاست نمی توانی از جایی که هستی خارج شوی
دست و پایت بسته اند و نمی توانی بگریزی
پرنده ای شدی، نتوانستی در آسمان پرواز کنی
رود شدی ، جویبار شدی ، نتوانستی لبریز شوی
کودکی شدی ، نتوانستی در کوچه ها بازی کنی
به دنیا آمدی بزرگ شدی اما زندگی نکردی
سالهاست که نمی توانی از جایی که هستی خارج شوی
دست و پایت بسته است و نمی توانی بگریزی