جاده در یک شب تاریک قابل مشاهده نیست
دارم روی خارها راه می روم
بوش سیاه به من استراحت نمی دهد
دارم روی خارها راه می روم
خورشید زود طلوع نمی کند و طلوع طلوع نمی کند
ابر را در آسمان نمی شکافد
ماه تاریک است ، خورشید نور نمی افکند
دارم روی خارها راه می روم
تمام نشده است ، توقف من با دامنه است
شاید من خیلی نزدیک هستم ، شاید عراق من
پای من قطعه قطعه آسیب دید
دارم روی خارها راه می روم
همانطور که آرام آرام جلو می روم ، کاپلانی
کسانی که با من به راه افتادند
اگر برگردم ، دست مرا به سمت سنگ می گیرد
دارم روی خارها راه می روم