بدون من، بدون من، آره
بدون من، بدون من، آره
وقتیکه قلبت شکسته بود پیدات کردم
انقدر فنجونت (وجودت) رو پر کردم که لبریز شد
برای نگه داشتن تو کنار خودم، خیلی چیزها رو تحمل کردم
می ترسیدم که تو رو به حال خودت رها کنم
بهت میگم اگه بیفتی من میگیرمت
و اگه اونها بخندن، پس برن به جهنم
بعدش از زمین بلندت میکنم
کاری میکنم که دوباره روی پاهات بایستی
تا بتونی ازم سوء استفاده کنی
بگو چه حسی داره اون بالا نشستن
حس بالا بودن، ولی بحدی دور بودن که نتونی من رو توی آغوش بگیری
میدونی اونی که تو رو بالا برد من بودم
اسمت رو توی آسمون نوشتم
تا حالا شده احساس تنهایی کنی؟
به این فکر کنی که میتونستی بدون من زندگی کنی
به این فکر کنی که میتونستی بدون من زندگی کنی
میدونی که این من بودم که تو رو اون بالا بردم
نمیدونم چرا
فکر میکنم که تو میتونستی بدون من زندگی کنی
فکر میکنم که تو میتونستی بدون من زندگی کنی
عزیزم، این من بودم که تو رو اون بالا بردم
نمیدونم چرا، آره
صد بار عشق رو امتحان کردم
از شیاطین توی ذهنت فرار کردم
بعدش اونها رو ازت گرفتم و مال خودم کردمشون
متوجه نشدم چون عشقم کور بود
بگو اگه بیفتی من میگیرمت
و اگه اونها بخندن، پس برن به جهنم
بعدش تو رو از زمین بلند میکنم
کاری میکنم که دوباره روی پاهات بایستی
تا تو بتونی ازم سوء استفاده کنی
بگو چه حسی داره اون بالا نشستن
حس بالا بودن، ولی بحدی دور بودن که نتونی من رو توی آغوش بگیری
میدونی که این من بودم که تو رو اون بالا بردم
و اسمت رو توی آسمون نوشتم
تا حالا شده احساس تنهایی کنی؟
به این فکر کنی که میتونستی بدون من زندگی کنی
به این فکر کنی که میتونستی بدون من زندگی کنی
میدونی که این من بودم که تو رو اون بالا بردم
نمیدونم چرا
فکر میکنم که تو میتونستی بدون من زندگی کنی
عزیزم، این من بودم که تو رو اون بالا بردم
نمیدونم چرا، آره
تو مجبور نیستی بگی که چیکار کردی
خودم میدونم
باید میرفتم و از اونها میفهمیدم
پس بهم بگو که چه حسی داره
بگو چه حسی داره اون بالا نشستن
حس بالا بودن، ولی بحدی دور بودن که نتونی من رو توی آغوش بگیری
میدونی اونی که تو رو بالا برد من بودم
و اسمت رو توی آسمون نوشتم
تا حالا شده احساس تنهایی کنی؟
به این فکر کنی که میتونستی بدون من زندگی کنی
به این فکر کنی که میتونستی بدون من زندگی کنی
عزیزم اونی که تو رو بالا برد من بودم
نمیدونم چرا ( نمیدونم چرا)