پس، پس فکر میکنی میتونی فرق بین بهشت و جهنم
و نیز بین آسمان آبی و درد را بگویی
آیا میتونی فرق بین یک سبزه زار و ریل فولادی سرد را بگویی؟
و نیز فرق بین یک لبخند و یک ماسک را؟
و آیا آنها تو رو ملزم به معامله قهرمانانت در قبال اشباح
و خاکستر داغ در قبال درختان
و هوای داغ در قبال نسیم خنک
و آسایش سرد در قبال تغییر کردند؟
و آیا تو نقش سیاهی لشگر در جنگ را با نقش رهبری در یک قفس مبادله کردی؟
چقدر ایکاش، چقدر ایکاش، که اینجا بودی
ما فقط دو روح گمشده هستیم
که در یک تنگ ماهی شنا میکنیم
و سال بعد از سال
در همان زمین قدیمی میدویم
از این رهگذر ما چه چیزی به دست آوردیم؟
همان ترس و بیم های قدیمی
ایکاش که اینجا بودی