بهم گفت بیا ازین شهر بریم
بیا شهر رو ترک کنیم و از مردم دور بشیم
فکر کردم که خدا الان نمی تونه کمکم کنه
هیچ چیزی همیشگی نیست،اما این قراره من رو بدجوری خراب کنه(حالت مستی و خوشی)
اون خیلی قد بلند و بد جوری خوش قیافه هست
اون خیلی پسر بدی هست ولی خوب انجامش میده(بد بودن رو)
وقتی که (رابطه) شروع میشه میتونم اخرش رو ببینم
تنها شرط من اینه که
بگو به یاد خواهی آورد من رو وقتی که لباس زیبا پوشیدم
و در حال نگاه کردن به غروب آفتابم،عزیزم
لب های قرمز و گونه های گلگون
بگو که دوباره من رو خواهی دید
حتی اگه تو رویاهات باشه
گفتم که هیچ کس نباید بفهمه که چکار میکنیم
دست هایش تو موهای منه و لباس هاش تو اتاقم
و صداش یه صدای آشنا هست
هیچ چیزی همیشگی نیست،اما این داره خوب پیش میره
اون خیلی قد بلند و بد جوری خوش قیافه هست
اون خیلی پسر بدی هست ولی خوب انجامش میده(بد بودن رو)
و زمانی که آخرین بوسه مون رو داشتیم
آخرین تقاضای من اونه
بگو به یاد خواهی آورد من رو وقتی که لباس زیبا پوشیدم
و در حال نگاه کردن به غروب آفتابم،عزیزم
لب های قرمز و گونه های گلگون
بگو که دوباره من رو خواهی دید
حتی اگه تو رویاهات باشه
تو من رو با چشم دل میبینی
تمام شب درگیر تو بودم
با هم خوش میگذروندیم
زمانی که من رو ترک کنی
شرط می بندم خاطراتمون
همیشه باهاتن
تو من رو با چشم دل میبینی
تمام شب درگیر تو بودم
با هم خوش میگذروندیم
زمانی که من رو ترک کنی
شرط می بندم خاطراتمون
همیشه باهاتن
بگو به یاد خواهی آورد من رو وقتی که لباس زیبا پوشیدم
و در حال نگاه کردن به غروب آفتابم،عزیزم
لب های قرمز و گونه های گلگون
بگو که دوباره من رو خواهی دید
حتی اگه فقط یه تظاهر باشه
بگو به یاد خواهی آورد من رو وقتی که لباس زیبا پوشیدم
و در حال نگاه کردن به غروب آفتابم،عزیزم
لب های قرمز و گونه های گلگون
بگو که دوباره من رو خواهی دید
حتی اگه این فقط در
فقط تظاهر باشه
رویاهات باشه
در رویاهات باشه
حتی اگه در رویاهات باشه
در رویاهات