زبان عشق
رو زبون عاشقم می لغزه
سردتر از بستنی
و گرمتر از آفتاب.
دلهای ساده میشکنن
درست مثل استکانهای چینی.
زبان عشق
منو شکسته، رو سنگها ول کرده.
اما فقط یه چیز دیگه
(فقط یه چیز)
اما فقط یه چیز دیگه
من واقعا میخوام بدونم
اون دختره کیه
که باهات اینور اونور میره؟
به من بگو
اون دختره کیه
که باهات اینور اونور میره؟
...
زبان عشق
منو خاکستری سنگی کرده (مات و گرفته گذاشته)
زبان بسته و پیچ خورده
به اون بهایی که باید پرداخت می کردم.
فکرهای بی توجهت
این احساسات رو خاموش کرده.
نگاه کن به همه این مسخره بازیها
که حرفهای عاشقانت سبب شده.
اون دختره کیه
که باهات اینور اونور میره؟
به من بگو
اون دختره کیه
که باهات اینور اونور میره؟
...
اما فقط یه چیز دیگه
(فقط یه چیز)
اما فقط یه چیز دیگه
به من بگو
به من بگو
اون دختره کیه...