Who Knew [Persian translation]

تو دستمو گرفتی، بهم راه و چاه رو یاد دادی

بهم قول دادی پیشم بمونی

آره درسته

من حرفتو قبول کردم و

هرچی بهم گفتی رو باور کردم

آره درسته

اگه یکی بهم می‌گفت سه سال دیگه

تو خیلی وقت می‌شه که از پیشم رفتی

جلوشون وایمیستادم و یه مشت حواله‌شون می‌کردم

چون همه‌شون اشتباه می‌کنن

من بهتر می‌دونم

چون تو گفتی تا همیشه

و همیشه

کی فکرشو می‌کرد

یادته چه خل و چلایی بودیم؟

خیلی هم از خود راضی و فکر می‌کردیم دیگه زیادی باحالیم

...ولی نه

کاش می‌تونستم دوباره لمست کنم

کاش هنوز می‌تونستم تو رو دوست صدا کنم

به خاطرش حاضرم هر کاری بکنم

وقتی یکی گفت «همین حالا قدر خوشبختیاتو بدون

«قبل از اینکه برای همیشه از دستشون بدی

فکر کنم اصلاً بلد نبودم چطوری

اشتباه می‌کردم

اونا بهتر می‌دونستن

تو بازم گفتی تا همیشه

و همیشه

کی فکرشو می‌کرد

تو رو توی ذهنم نگه می‌دارم

تا وقتی دوباره همدیگه رو ببینیم

تا وقتی، تا وقتی دوباره همدیگه رو ببینیم

تو رو یادم نمی‌ره رفیق

!چی شد آخه؟

اگه یکی بهم می‌گفت سه سال دیگه

تو خیلی وقت می‌شه که از پیشم رفتی

جلوشون وایمیستادم و یه مشت حواله‌شون می‌کردم

چون همشون اشتباه می‌کنن

و اون آخرین بوسه

واسه من همیشه باارزش خواهد بود

گذر زمان سخت‌ترش می‌کنه

کاش می‌تونستم به یادش بیارم

ولی من خاطراتتو حفظ می‌کنم

تو تو خواب میای به دیدنم

عزیزم، کی فکرشو می‌کرد

عزیزم

کی فکرشو می‌کرد

دلم برات تنگ شده

کی فکرشو می‌کرد