زشت احساس کردن، زیبا به نظر رسیدن
روبان های زرد، نقاشی سیاه دیواری
کلمه نوشته شده، بند شکسته شده
هیچ راز دیگری ناگفته نمونده
خورشید در گوشه ای نقاشی شده
اما اصلا گرمتر نشده
تمام دروغ ها، اون ها همینطور میفروشن
اما تو هیچ وقت املا رو چک نمی کنی
گلوله های پرنده
به هدف ها می خوردند
بال ها و هاله ها
پنج تا هفت
در این ردای سفید
از بین تاریکی
پرش با پاراگلایدر
بازگشت به بهشت
گلوله های پرنده
به هدف ها می خوردند
بال ها و هاله ها
پنج تا هفت
توی این ردای سفید
از بین تاریکی
پاراگلایدر
بازگشت به بهشت
زمان می گذره، ما نشستیم
پشت به هم فقط برای نفاق
تو در یه گوشه گریه می کنی
همیشه بعدی (اما نه) هیچوقت قبلی
باز کن و بزار بشنومش
بدن سابق، روح آینده
مغز استفاده میشه، صندلی تکون می خوره
درها رو باز کنید برای راه رفتن مرد مرده
گلوله های پرنده
به هدف ها می خوردند
بال ها و هاله ها
پنج تا هفت
توی این ردای سفید
از بین تاریکی
پاراگلایدر
بازگشت به بهشت
گلوله های پرنده
به هدف ها می خوردند
بال ها و هاله ها
پنج تا هفت
توی این ردای سفید
از بین تاریکی
پاراگلایدر
بازگشت به بهشت