بار و بندیلم رو برای تابستون میبندم
رو تختم دراز میکشم، حالم گرفتست
چون وقتی که شمارت رو داشتم بهت زنگ نزدم
وقتی خیلی ازت خوشم میومد
به نرمی تو پیراهنم سر میخورم
همه میگفتن تو کشنده ای، ولی من
نمیتونستم جلوی احساسم رو
وقتی که آهنگت منتشر شد بگیرم
روزی که ماستنگ سفیدت رو دیدم
ماستنگ سفیدت
روزی که ماستنگ سفیدت رو دیدم
ماستنگ سفیدت
غرق در رویاهام بودم و فراموش کردم
که مثل آرماگدون رفتار میکردم، چون تو
یه کم زیادی محکم منو تو آغوشت گرفتی
اینطور فکر کردم
تابستون برای عشق ورزیدن و ترک کردنه
من خیلی احمق بودم که باور کردم تو
ممکنه سبک زندگیت رو تغییر بدی
ولی تو نمیتونستی از کارات دست برداری
روزی که ماستنگ سفیدت رو دیدم
ماستنگ سفیدت
روزی که ماستنگ سفیدت رو دیدم
ماستنگ سفیدت
سریع تر و سریع تر و سریع تر گاز میدادی
و صداش، وحشتناک بود
تو هم یه بخشی از او صدا میشدی
مثل صاعقه به من میخوردی
روزی که ماستنگ سفیدت رو دیدم
ماستنگ سفیدت
روزی که ماستنگ سفیدت رو دیدم
ماستنگ سفیدت
مثل صاعقه به من میخوردی
مثل صاعقه به من میخوردی