وقت ِ رفتنِت
باروت ِ تو هوا، بدون ِدود
زنگ ِتو هوا، بدون ِ صدا
دود بالا میکشه خودشو از پلهها
وقت ِ رفتنِت
وقت ِ رفتنِت
قلبَم میتپه تو گوشام
تپشی تو تاریکی
رَدّی که اینجایی تو هنوز
وقت ِ رفتنِت
چه خوشت بیاد چه نیاد
دستِ خودم بود عاشق شدنَم؟
مُچَمو گرفتی
دستِ خودمه غمگین شدنَم؟
وقت ِ رفتنِت
میشنوم کمترین صدا رو
نگاه میکنم پشت سرمو
انگار همین اطرافی هنوز
وقت ِ رفتنِت
وقت ِ رفتنِت