وقتی میری
بوی کوردیت * به مشام می رسه
صدای زنگی که در سکوت می پیچه
دودی که از پله ها آهسته بالا میاد
وقتی میری
وقتی میری
طپش قلبم تو گوشام طنین انداز می شه
ضربانی در تاریکی
اثری از تو همچنان باقی می مونه
وقتی میری
خوشت بیاد یا نیاد
چطور می تونستم عاشقت نشده باشم؟
و حالا که دستم رو شده
چطور می تونم غمگین نباشم؟
وقتی میری
من کوچکترین صداها رو هم می شونم
و برمیگردم تا پشت سرمو نگاه کنم
انگار که هنوزم این اطرافی
وقتی میری
وقتی میری