زیر رویای چشمای روشنت
سایههای خواب تو رو دور کردن
بیرون، ماه رنگ پریده است
و تو از اینجا خیلی دوری
نفس کشیدن، سر بی خیالت رو جابجا میکنه
سری بیخیال از هرج و مرج زندگی مون
یه روز دیگه، یه شب دیگه
دوباره تو رو بُردن عزیزم
و میدونی که من تنها کسیام که
قراره در دسترست باشه
وقتی به یکی نیاز داری که بهش اتکا کنی
فردا که از راه برسه
(صبر کن تا فردا از راه برسه، بله بله) ...
دیشب که تو بغلم دراز کشیده بودی
و من با خودم میگفتم یعنی الان کجایی
میدونی که شبیه یه بچه بودی که
زود خوابش برده تو این دنیای خطرناک
همهی ستارهها داشتن به روشنی میدرخشیدن
درست مثل یه میلیون سال پیش
و ما احساس خیلی کوچیک بودن میکردیم
زیر این کائنات
و میدونی که من تنها کسیام که
قراره در دسترست باشه
وقتی به یکی نیاز داری که بهش اتکا کنی
فردا که از راه برسه
(صبر کن تا فردا از راه برسه، بله بله) ...
و میدونی که من تنها کسیام که
قراره در دسترست باشه
وقتی به یکی نیاز داری که بهش اتکا کنی
فردا که از راه برسه
(صبر کن تا فردا از راه برسه، بله بله) ...
صبر ندارم، صبر ندارم، صبر ندارم
فردا که از راه برسه
(صبر کن تا فردا از راه برسه، بله بله) ...
نمیتونم تا فردا صبر کنم، آه عزیزم
فردا که از راه برسه میخوام با تو باشم