لالالالا ...
مهم نیست، دیگران چه فکر می کنند
چه حس میکنند، یا چه میگویند
تو همه چیزی، من هرگز نمیدانستم
که همیشه میخواستمت، عزیزم
به من بارها هشدار داده شده
آنها میگویند من نشانه ها را نادیده میگیرم
اما هیچکس تو را به اندازه من نمیشناسد
تنها شخص مناسب برای من توئی
نمی توانم جلویش را بگیرم، با آن بجنگم، یا دربرابرش مقاومت کنم
وقتی فرد اشتباهی آدم را حقیقتا دوست دارد
نمی توانم فرار کنم، پنهان شوم، یا نه بگویم
وقتی فرد اشتباهی آدم را حقیقتا دوست دارد
وقتی فرد اشتباهی آدم را حقیقتا دوست دارد
آه، لالالالا ...
دارم از شنیدنش خسته می شوم، که تو خطرناکی
اما آنها بس نمی کنند، تا وقتی من ترکت کنم
آنها باور نخواهند کرد، که با تو بودن قلب مرا نخواهد شکست
آنها نگران راهی هستند که در پیش روست
آنها نمی توانند ببینند که
تو بهترین دوست منی
آنها هرگز مرا از تو جدا نخواهند کرد
هیچ کاری از آنها ساخته نیست ...
نمی توانم جلویش را بگیرم، با آن بجنگم، یا دربرابرش مقاومت کنم
وقتی فرد اشتباهی آدم را حقیقتا دوست دارد
نمی توانم فرار کنم، پنهان شوم، یا نه بگویم
وقتی فرد اشتباهی آدم را حقیقتا دوست دارد
وقتی فرد اشتباهی آدم را حقیقتا دوست دارد
چطور میتوانم بروم
وقتی احساسات چنین قدرتمندند
من میدانم حضور تو همان جاییست که من به آن تعلق دارم
آنها می گویند من به قلبم اجازه داده ام
مغزم را تحت کنترل بگیرد
برای همین است که هرگز خداحافظی نمیکنم
هرگز خداحافظی نخواهم کرد ...
اووه ...
نمی توانم جلویش را بگیرم، با آن بجنگم، یا دربرابرش مقاومت کنم
وقتی فرد اشتباهی آدم را حقیقتا دوست دارد
نمی توانم فرار کنم، پنهان شوم، یا نه بگویم
وقتی فرد اشتباهی آدم را حقیقتا دوست دارد
وقتی فرد اشتباهی آدم را حقیقتا دوست دارد
نمیشود نه گفت وقتی فرد اشتباهی آدم را دوست دارد
نمی توانم جلویش را بگیرم، با آن بجنگم، یا دربرابرش مقاومت کنم
وقتی فرد اشتباهی آدم را حقیقتا دوست دارد
نمی توانم فرار کنم، پنهان شوم، یا نه بگویم
وقتی فرد اشتباهی آدم را حقیقتا دوست دارد
وقتی فرد اشتباهی آدم را حقیقتا دوست دارد