بله
این زندگی من است
اما همه این ها رومن حدس می زنم
[Verse 1]
تا حالا کسی رو خیلی زیاد دوست داشتی و بخوای آغوشت رو براش باز کنی؟
بدون اینکه بهش اظهار علاقه کنی و فقط آغوشت رو براش باز کنی؟
وقتی که بدونن قلب تو هستند
(و وقتی تو بدونی محافظ اونها هستی (مثل قفسه سینه است که محافظ قلبه
و تو هر کسی رو که سعی بکنه بهش صدمه برسونه رو از بین خواهی برد (داره در مورد دخترش حرف میزنه و اینکه به خاطر مشغله کاری نمیتونه
خوب بهشون برسه و وقتی که میاد خونه فقط در آغوشش میگیره بدون اینکه
تا به حال باهاش حرف زده و باشه بهش گفته باشه دوست دارم)
ولی چیزهایی اتفاقی می افته که سرنوشت رو تغییر میده و زهرش رو به تو میپاشه
و همه چیزهایی که تو تحملشون کردی تا روی پای خودت وایسی با تو لج میکنن
چه اتفاقی می افته وقتی که تو دلیل اصلی غم و غصه اون باشی؟
(پدر ببین چی ساختم؟ (داره از زبون دخترش میخونه
پدر مجبوره دوباره پرواز کنه و بره (داره میگه که پدر باید بره مسافرت و کنسرت و حتی به چیزی
که دخترش کشیده و میخواد بهش نشون بده توجه نمیکنه)
پدر مادر کجاست؟ نمیتونم پیداش کنم، کجا رفته؟
نمیدونم، برو بازی کن،هایلی عزیزم بابات سرش شلوغه (هایلی دختر امینم که رو دست امینم عکسش خالکوبی شده
پدر داره یه آهنگ مینویسه، این آهنگ که خود به خود نوشته نمیشه
من محکم هل میدم بعدش خودت میتونی تاب بازی کنی
بعدش میرم سر وقت آهنگ نوشتن و بهش میگم دوستش دارم
بعدش یه نگاهی به مادرش میندازم کسی که آیینه ای از دخترش
اینها همه کار "اسلیم شدی" هست اسلیم شدی دیوونه
"شدی" باعث شد من اینکارا رو بکنم ولی امشب
[Chorus]
وقتی که من رفتم (مردم) به راهت ادامه بده و گریه نکن
و هر وقت که صدامو (یکی از آهنگ هام رو) میشنوی خوشحال باش
که من دارم از بالا (آسمون یا بهشت) تو رو نگاه میکنم و لبخند میزنم
و هیچی درد و غصه ای ندارم ، پس عزیزم تو هم احساس غم نداشته باش (و با لبخند جواب لبخند من رو بده
[Verse 2]
من به این رویا ادامه میدم و هایلی رو تاب میدم اون به فریاد زدن ادامه میده ،
دوست نداره که من آهنگ بخونم تو یه کاری میکنی که مامان گریه کنه ، چرا مامان باید گریه کنه؟
(امینم به دخترش میگه) عزیزم پدر دیگه جایی نمیره
پدر داری دروغ میگی (دخترش بهش میگه)
شما همیشه اینو میگید، همیشه میگی که این بار دفعه آخره
اما پدر تو نباید ما رو ترک کنی تو مال منی
داره پشت در جعبه میچینه داره سعی میکنه که مسدودش بکنه
پدر خواهش میکنم،جایی نرو پدر نه پدر صبر کن
(وقتی که از منصرف کردن پدرش نا امید میشه) دستش رو میکنه توی جیبش و یه گردنبند که توش یه عکس داره از جیبش میاره بیرون
(به پدرش میگه) این ازت مراقبت میکنه با خود ببرش پدر
تو آینه نگاه میکنم و فقط خودم رو میبینم این دیوار های لعنتی میتونن حرف بزنن چون من صداشون رو می شنوم
دیوار ها دارن بهم میگن یه شانس داری که همه چی رو درست کنی و اون شانس همین امشبه
همین الان برو اونجا و بهشون نشون بده که دوستشون داری قبلی از اینکه خیلی دیر بشه
اما وقتی از اتاق میرم بیرون ناگهان خودم رو میبینم که روی استیج هستم
و نورافکن ها روشنه و من دارم آهنگ میخونم
[Chorus]
وقتی که من رفتم (مردم) به راهت ادامه بده و گریه نکن
و هر وقت که صدامو (یکی از آهنگ هام رو) میشنوی خوشحال باش
که من دارم از بالا (آسمون یا بهشت) تو رو نگاه میکنم و لبخند میزنم
و هیچی درد و غصه ای ندارم ، پس عزیزم تو هم احساس غم نداشته باش (و با لبخند جواب لبخند من رو بده
[Verse 3]
شصت هزار نفر از جاهاشون بلند میشن
پرده ها پایین میاد مردم دارن گل رز زیر پاهام میندازن
من هم جلوشون خم میشم و از اومدنشون تشکر میکنم
اونها با صدای بلند جیغ میزنن، من برای آخرین بار به جمعیت نگاه میکنم
من نگاهی به جمعیت میندازم، چیزی رو که میبینم باور نمیکنم
(دخترش بهش میگه) پدر منم ، به مادر کمک کن اون داره رگ دستشو میزنه
ولی عزیزم ما تو سوئد هستیم (اونجا کنسرت داشته) ، چطوری خودت رو به سوئد رسوندی؟
پدر من دنبالت کردم تو گفتی که ترکمون نمیکنی
ولی تو به من دروغ گفته بودی و مامان رو ناراحت کردی
و من این سکه رو برای تو خریدم
روی سکه نوشته :"شماره یک پدر" این تمام چیزی که من میخوام
من فقط میخواستم این سکه رو به تو بدم
قضیه رو فهمیدم پس من و مامان ترکت میکنیم
عزیزم صبر کن
پدر خیلی دیر شده ، تو انتخابت رو کردی
حالا برو اونجا بهشون نشون بده که اونا رو بیشتر از ما دوست داری
این چیزی که اونها میخوان
اونها میخوان تو براشون مثل یک بت(همیشه تو اوج) باشی
اونها دارن به صدا زدن اسمت ادامه میدم
عجیب نیست که نمیتونی بخوابی
یه قرص دیگه بردار، اره شرط میبندم که این کارو میکنی
تو در موردش رپ میخونی آره کلمات نمیتونن واقعیت رو نشون بدن
صدا کف زدن هاشون رو می شنوم ، تمام این مدت نمیتونستم ببینم که
چه اتفاقی می افته بعد از اینکه پرده ها به روی من بسته بشه؟
من میگردم یه اسلحه از رو زمین پیدا می کنم، مسلحش میکنم (گلنگدن رو میکشم)
میزارمش روی مغزم و فریاد میزنم "خدای شدی" و شلیک میکنم
آسمون سیاه میشه و زندگی من روشن
هواپیمایی که من توش بودم سقوط میکنه و میسوزه و خاکستر میشه
و وقتی که از خواب پا میشم ، ساعت داره زنگ میخوره
پرنده ها دارن آواز میخونن، فصل و بهاره و هایلی داره بیرون تاب بازی میکنه
میرم پیش کیم و می بوسمش، بهش میگم دلم براش تنگ شده
هایلی لبخند میزنه به خواهرش کوچیکترش (ویتنی) چشمک میزنه ، تقریبا مثل اینکه بخوای بگی ....
[Chorus]
وقتی که من رفتم (مردم) به راهت ادامه بده و گریه نکن
و هر وقت که صدامو (یکی از آهنگ هام رو) میشنوی خوشحال باش
که من دارم از بالا (آسمون یا بهشت) تو رو نگاه میکنم و لبخند میزنم
و هیچی درد و غصه ای ندارم ، پس عزیزم تو هم احساس غم نداشته باش (و با لبخند جواب لبخند من رو بده