Welcome To The Future [Persian translation]

وقتی ده ساله بودم

یادمه فکر میکردم چقدر

جالب میشد

وقتی هشت ساعت رانندگی داشتیم

اگه فقط میتونستم تلویزیون تماشا کنم

و من حاضر بودم هر چی داشتم بدم که در منزل بازی گیم پکمن خودم رو داشته باشم

مجبور بودم تا گذر قوسی سواره برم

الان اونو در گوشی تلفونم دارم

...هی ی ی

شکوه و جلال هللویا

به آینده خوش اومدین

پدر بزرگم در جنگ جهانی دوم بود

او با ژاپنی ها جنگید

او یکصد نامه

به مادر بزرگم فرستاد

نامه ها رو از پایگاهش

در فیلیپین میفرستاد

ایکاش اونها میتونستن شرایط الان رو ببینن

اونها میگفتن این تحولات داره کجا میره

چون امروز صبح من در یک چت تصویری داشتم با شرکتی در توکیو صحبت میکردم

...هی ی ی

هر روز یه انقلاب میشه

به آینده خوش اومدین

...هی ی ی

به اطرافت نگاهی بنداز همه چیز روشنه

...هی ی ی

...هر جا که بریم و خوب ما

...هی ی ی

خیلی چیزایی که اصلا فکرشم

...نمیکردم دارم میبینم

که حالا داره درست جلو چشمام اتفاق میفته

در دانشگاه دوستی داشتم

که در تیم فوتبال پست مهاجم داشت

اونها صلیبی رو در محوطه جلوی خونه اش سوزوندن

برای اینکه از خانوم نماینده دانشجویی قرار ملاقات بگیره

امروز در مورد اون فکر میکردم

هر کسی که هر چی اون دیده رو دیده

از خانومی در یک اتوبوس

تا مردی با رویایی در سر

...هی ی ی

از جات بلند شو مارتین لوتر

...هی ی ی

شکوه و جلال هللویا

به آینده خوش اومدین