الماس زردی در نور می درخشد
و ما کنار هم ایستاده ایم
سایه ات از کنار سایه ی من می گذرد
چی میشد اگر سایه ات زنده بود؟
این احساس من است، نمی توانم آن را انکار کنم
اما اجازه دادم که احساسم برود
من و تو عشقو تو ناامیدی پیدا کردیم
از دری باز، نوری بتابان
عشق و زندگی را تقسیم خواهم کرد
برگرد، چون من به تو بیشتر از این ها نیاز دارم
ضربان قلب منو احساس کن
این احساس من است، نمی توانم آن را انکار کنم
اما اجازه دادم که احساسم برود
من و تو عشقو تو ناامیدی پیدا کردیم