اولین باری که بهم زدیم رو یادمه
گفتیم این آخرشه،دیگه کافیه،مثل این میمونه که
یه ماهه همدیگه رو ندیده ایم
وقتی که گفتی به زمان نیاز داری،جان؟
حالا دوباره میای و میگی
عزیزم دلم برات تنگ شده و قسم میخورم که عوض میشم
بهم اعتماد کن،یادت بیار که چطور یه روز کامل ادامه داشت
من میگم ازت متنفرم،بهم می زنیم،بهم زنگ میزنی"دوست دارم"
اوووه،دیشب همه چیز رو تموم کردیم
ولی اووووه،این بار بهت میگم بهت میگم
ما هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت به هم برنمیگردیم
ما هیچ وقت هیچ وقت هیچوقت به هم برنمیگردیم
برو با دوست هات حرف بزن که باهام حرف بزنن
و دوستهام با من حرف بزنن
ولی ما هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت به هم برنمیگردیم
مثل همیشه...
دلم واقعا واسه دعوا راه انداختن هات تنگ میشه
و من،درحالی که عاشق فریاد "حق با منه" زدن هستم
و تو پنهان میشی و آرامش روانیت رو با چندتا
رکورد مستقل که خیلی از مال من بهترن پیدا میکنی
اوووه امشب دوباره همه چیز رو بخاطر آوردیم
ولی اووووه،این بار بهت میگم بهت میگم
ما هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت به هم برنمیگردیم
ما هیچ وقت هیچ وقت هیچوقت به هم برنمیگردیم
برو با دوست هات حرف بزن که باهام حرف بزنن
و دوستهام با من حرف بزنن
ولی ما هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت به هم برنمیگردیم
فکر میکردم که ما همیشگی همیشگی بودیم
و میگفتم هرگز نگو هرگز
هاه،اون بهم زنگ میزنه و مثل اینه"هنوز دوست دارم"
و من ،فقط،منظورم اینه که این مستاصل کننده است،میدونی
ما هیچوقت به هم برنمیگردیم،مثل همیشه
ما هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت به هم برنمیگردیم
ما هیچ وقت هیچ وقت هیچوقت به هم برنمیگردیم
برو با دوست هات حرف بزن که باهام حرف بزنن
و دوستهام با من حرف بزنن
ولی ما هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت به هم برنمیگردیم
برو با دوست هات حرف بزن که باهام حرف بزنن
و دوستهام با من حرف بزنن
ولی ما هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت به هم برنمیگردیم