بعد از نيمه شب براي پياده روي مي روم بيرون
بيرون زير نور ماه، درست همانطوري كه باهم مي رفتيم
هميشه بعد از نيمه شب، براي يافتن تو پياده روي مي كنم
من مايلها مسافت را در بزرگراه پياده مي روم
خب، اين تنها راهي ست كه مي توانم به تو بگويم دوستت دارم
براي ديدن بيد مجنوني ايستادم
بر بالش خود مي گريست شايد هم براي من
و آنگاه كه هوا گرفته شد
بادهاي شبانه برايم نجوا مي كنند تنهايم را، همانطور كه مي توانم باشم
بعد از نيمه شب براي پياده روي مي روم بيرون، زير نور ستارگان
تنها بدين اميد كه شايد تو نيز يك جايي، براي يافتنم پياده روي مي كني
براي ديدن بيد مجنوني ايستادم
بر بالش خود مي گريست شايد هم براي من
و آنگاه كه هوا گرفته شد
بادهاي شبانه برايم نجوا مي كنند كه من تنهايم، همانطور كه مي توانم باشم
بعد از نيمه شب براي پياده روي مي روم بيرون، زير نور ستارگان
تنها بدين اميد كه شايد تو نيز يك جايي، براي يافتنم پياده روي مي كني