مدت زیادی است که تو را نمی بینم
عجب حسی است که من دارم
تا نگاه کنم به چشم های تو و تو را در آغوش بگیرم
حقیقت است و دروغ نمیگم
و ناامیدی که در خود میبینم
(به جایی رسیدم (که
چندین بار خودم را تغییر دادم برای تو
فقط برای اینکه بتوانم تو را پیدا کنم
خوبه که میتونی من ببخشی
و فقط برای یکبار دیگر من را بپذیری
تو این لحظه قول میدم که حاضرم هرکاری بکنم تا تو را هیچ وقت از دست ندم.
حالا من چیکار کنم توی زندگی، بدون تو؟
تو به من یاد ندادی که(چطوری) تو را فراموش کنم.
بلکه)توفقط به من یاد دادی که تو را بخواهم).
و تو را میخواهم(و) تلاش خواهم کرد تا تو را پیدا کنم
درحالیکه )خودم را گم خواهم کرد)
در پی یافتن آغوش تو دربین آغوش های دیگر
(خودم را درحال گشتن آغوش تو در بین آغوش های دیگر گم خواهم کرد)
گمشدنی در راه های بیهوده ی دیگر
دریک پرتگاهی که تو مرا عقب میزنی
و مرا پرت میکنی و مرا رها میکنی اینجا تنها
حالا من چیکار کنم توی زندگی، بدون تو؟
تو به من یاد ندادی که(چطوری) تو را فراموش کنم.
بلکه)توفقط به من یاد دادی که تو را بخواهم).
و تو را میخواهم(و) تلاش خواهم کرد تاخودم را پیدا کنم
و ناامیدی که در خود میبینم
(به جایی رسیدم (که
چندین بار خودم را تغییر دادم برای تو
فقط برای اینکه بتوانم تو را پیدا کنم
خوبه که میتونی من ببخشی
و فقط برای یکبار دیگر من را بپذیری
تو این لحظه قول میدم که حاضرم هرکاری بکنم تا تو را هیچ وقت از دست ندم.
حالا من چیکار کنم توی زندگی، بدون تو؟
تو به من یاد ندادی که(چطوری) تو را فراموش کنم.
بلکه)توفقط به من یاد دادی که تو را بخواهم).
و تو را میخواهم(و) تلاش خواهم کرد تا تو را پیدا کنم
درحالیکه )خودم را گم خواهم کرد)
در پی یافتن آغوش تو دربین آغوش های دیگر
(خودم را درحال گشتن آغوش تو در بین آغوش های دیگر گم خواهم کرد)
گمشدنی در راه های بیهوده ی دیگر
دریک پرتگاهی که تو مرا عقب میزنی
و مرا پرت میکنی و مرا رها میکنی اینجا تنها
حالا من چیکار کنم توی زندگی، بدون تو؟
تو به من یاد ندادی که(چطوری) تو را فراموش کنم.
بلکه)توفقط به من یاد دادی که تو را بخواهم).
و تو را میخواهم(و) تلاش خواهم کرد تا خودم را پیدا کنم .