آمده ام که عاشقت بشم تا آخرش
از این بارانی که بدن های گرمسیری ما را جلو می برد
تو را دوست خواهم داشت تا پایانی
که ماه روشن کند این خورشید را بدون توقف و برای همیشه
عشق به اندازه ای که نیازمند(شایسته ی) یک عشق باشد
و سرانجام این تاریکی دورمیشود، دوستت دارم
برای چه گریه؟
این گریه( نشانی از) پایان است
تو در من هستی
آمده ام تا در خدمت عشق باشم و بنشانم
فرشتگان شعرهایم را
تا تو مرا هرگز در عشق ورزیدن رها نکنی
می شود که اشعار من خدایگونه (به عظمت خدایی)متولد شوند؟
همانند گل هایی که در تمام بهارها میرویند
برای متنعم شدن از باغ؟
عشق به اندازه ای که نیازمند(شایسته ی) یک عشق باشد
و سرانجام این تاریکی دورمیشود، دوستت دارم
برای چه گریه؟
این گریه( نشانی از) پایان است
تو در من هستی
شن ها بر روی نمک ها می لغزند
طوفان پایان یافته است و فقط وجود من و تو (باقی مانده از محیط)
روح در حال چشیدن آب دریایست که قلب درونش جاری است
و آنچه که انجام می دهی، شاد ساختن من است
عشق به اندازه ای که نیازمند(شایسته ی) یک عشق باشد
و سرانجام این تاریکی دورمیشود، دوستت دارم
برای چه گریه؟
این گریه( نشانی از) پایان است
تو در من هستی