هنوز یادته که با هم چجوری بودیم
چه احساسی داشتیم کنار هم ،هر چی که عشقم میکفت رو باور میکردم
هر دومون رویا پردازی میکردیم،عشق جوانی زیر آفتاب
ناجی من بودی،روحمو به تو بخشیدم،تازه شروع کارمون بود
بدرود تا فردا،همیشه برای من باش
همیشه زنده،من چشم براهم
همیشگی مثل خورشید
لحظه به لحظه تا ابد زنده
تا ابد به جستجوی او
آره، هنوزم تک تک حرفای یواشکی رو یادمه
لمس تنت به من جون میداد مثل یه نغمه عاشقانه که شنیدم
از بین انگشتامون لغزید مثل شنهای زمان
قولهایی که دادیم،هر خاطره بجا مونده در ذهنم بازتاب داره
تا فردا بدرود،همیشه برای من باش
همیشه زنده،من چشم براهم
همیشگی مثل خورشید
لحظه به لحظه تا ابد زنده
تا ابد به جستجوی او
حالا برگشتم به جایی که به آن تعلق دارم ،یعنی فقط یه رویا بود؟
احساسات رو شدن،هرگز به دیگری فاش نخواهد شد رازهامون پیشم جاشون امنه
بدرود تا فردا،همیشه برای من باش
همیشه باقی،من چشم براهم
همیشگی مثل خورشید
لحظه به لحظه تا ابد زنده
تا ابد به جستجوی او