(شعر 1)
دوربینای شما واسه من نیست
این دخترک رو پاهای خودش وایساده
من همونم که همیشه تو خیابونا احمق فرض شد
یادت میاد؟ کوچولوی رام نشدنی که همیشه بین گربه های گنده بود، ستاره ی درخشنده
رفت تا واسه خودمون دفاع کنه، انگشت نما شد، اما کودکان خیلی قدرت دارن
بگو یادت میاد؟ حتی بدون یک شانس، ما میریم جلو
شانس، دلیرانه خودشو حمایت میکنه
پس در گوشاتو بگیر وقتی میبینی واعظین کفرگو میگن کودکان ناپاک تسلیم نمیشن
آره من جرأت کردم بگم نه
بهشون گوش نمیدم تا وقتی که شروع کنن درباره بشریت حرف بزنن به جای پول
زیر چراغای خیابون، حقیقتاً من آرزو داشتم در وضعیت سختی انجام وظیفه کنم
اما چطور میتونستم از تاریکی رهایی پیدا کنم وقتی کل دنیا توش غوطه وره؟
من دارم خارج سالهای کثیفم با شیاطینم میجنگم
من نمیدونم زندگی یه هنرمند چطوریه
کل زندگی من بر خلاف راه اکثریت مردم بوده
به سمت ترک همه چیز میرم
یا ژست گیری روی تپه
به سراشیبی خیره شدم
بین کف خیابون و ماه
آره من معطل نور افکن صحنه نمیمونم تا توی نور برم
گستاخی من به نام کودکی که بودم به تو سلام میکنه
(همخوان)
به زندگی هنرمند اهمیتی نده
این دخترک رو پاهای خودش وایساده
من همونم که همیشه تو خیابونا احمق فرض شد
اهمیتی به حکم و نظام نمیدم، حتی اگه مثل همه کودکان تو بابیلون اسیر باشم
اما نه تو دسته بندی های شما که ما رو له میکنه
بذار خودم فکر کنم
من نیازی به رهبر ندارم
(شعر ۲)
جوایز شما واسه من نیست
من همونم که محکوم به بدترین شده
گوسفند سیاه، رویاهای تباه شده، سیستم شما باعث میشه بالا بیارم
رویاهای ستارگان شما مال من نیست
چطور میتونید درکم کنید؟
واسه من هدف وسیله رو توجیه نمیکنه
و میتونم ببینم دنیا داره میلرزه
هنوز قولمونو یادته؟
یادت میاد؟ آیا زمان متحیرشون کرده؟
آره، آب زیر پل لبریزه و کی میتونه هنوز اون دکمه رو بزنه؟
قانون مستبدانه مردان، یه خیال باطل دور از قلب
نگهبانان حقه باز قانون
مردها دارن نقش خدا رو بازی میکنن
یادت میاد؟ تو یه جوونی پر خشونت رشد کردم
این دخترک دائماً در حال فراره
عاشق آزادیه
من از تبلیغات خوشم نمیاد
من هنرمند هیشکی نیستم
واسه دل خودم خودکار بدست میگیرم
وقتی کف خیابون زندگی میکردم کی اونجا پیشم بود؟
هیشکی!
زندگی سگی
من دیگه به اون سگدونی برنمیگردم
ضد سیستمم و رپ میخونم
آره من این سراسیمگی رو بازخوانی میکنم
یه نوجوون زیر سقف آسمون
مثل یه گریز حماسی
نشونه ها رو ترک کرده
هیچ وقت فراموش نمیکنم مردا چقدر میتونن حرومزاده باشن
(همخوان)
به زندگی هنرمند اهمیتی نده
این دخترک رو پاهای خودش وایساده
من همونم که همیشه تو خیابونا احمق فرض شد
اهمیتی به حکم و نظام نمیدم، حتی اگه مثل همه کودکان تو بابیلون اسیر باشم
اما نه تو دسته بندی های شما که ما رو له میکنه
بذار خودم فکر کنم
من نیازی به رهبر ندارم
(شعر 3)
این صنعت موسیقی واسه من نیست
غیر از اینکه تو آتیشم می دمه
من اینجا چیکار میکنم؟
نمیتونم تسلیم شم
خیلی وقته دریده شده
ایده آل من زیر پل ها نگهداری میشه
راننده ی کوچولوی غلتکِ له کننده ی رسانه، میخواد حضار رو بخندونه
من از موسیقی فرار میکردم
نه من یه مقاله ی فروشی نیستم
اونا میگفتن من بدون حضور تو رسانه و تلویزیون نمیتونم با مردم صمیمی باشم
ما باید توطئشونو سرنگون کنیم
تا وقتی میگن اینجوری نمیشه
لعنت به حرفاتون، لعنت به جلسه هاتون، لعنت به حصاراتون
اگه حتی من نفوذ کنمم این خود مردمن که آهنگامو قبول میکنن
من همه انگیزه هامو تو غم و اندوه بدست آوردم
من به هیشکی مدیون نیستم
من همین اطراف بودم
هیچ وقت شرمنده نیستم
من برادر بزرگتر ندارم
و با هیشکی نجنگیدم تا به اینجا برسم
من مجبور نیستم تسلیم محکومیت بشم
هرچقدر تو بگی
اگه من قلبم رو واسه این زندگی میفروختم میتونستم سالی یه آلبوم بدم
اگه میبینی که نزدیکه از این کار دست بکشم
به خاطر اینه که احساس خستگی میکنم
سخته حدس بزنی بهم میخوره چند کیلو باشم
به همین خاطر من زیر نور ستاره ها مینویسم