هر جدایی ای دشوار است
هزار سال است که به تداوم این را میگویم
قلب ، درس نمیگیرد
توقفم به خاطر چیزهایی ست که دیده ام
انسان یک کمی هم که شده سرعقل نمی آید؟؟
دیر یا زود بزرگ نمی شود؟!
درونت همچون آتشفشانی است
این آتش پنهان خاموش نمیشود؟؟
وای ، دوباره درد؟!
اما ، دیگر کافی ست
باز ، شبهای سیاهْ بر در
وای ، سرِ پُر دردِ من
در وسط زمستان (قلبم) است
در کمال بدی و دشواری
در این روزهای سخت
البته که یک روز (به سرعت) می گذرد
همه آگاهند
که دیگری چقدر غمگین است
کمی هم که شده ، انسان سر عقل نمی آید!؟
بزرگ نمی شود؟؟
درونت همچون آتشفشانی ست
این آتش پنهان خاموش نمی شود!؟