آن هنگام که تاریکی بر کوچه تان پرده میافکند
در آن گوشه من هستم
نمیتوانی فراموش کنی
آن روز های خوش دائم
به یادت میآید
تو مرا به عمرت
نمیتوانی فراموش کنی
گیریم که نامه ها را پاره کرده و دور انداختی
گیریم که عکس ها را پاره کرده و آتش زدی
گذشته ای هست آن را چگونه پاک کنیم؟
تو مرا به عمرت
نمیتوانی فراموش کنی
هر بار که که تو را یاد کنم آه میکشم
و هر بار که مثل یک عاشق از درون میسوزم
در سرت یک خیال ناگزیر میشوم
و تو نمیتوانی به عمرت مرا فراموش کنی
گیریم که نامه ها را پاره کرده و دور انداختی
گیریم که عکس ها را پاره کرده و آتش زدی
گذشته ای هست آن را چگونه پاک کنیم؟
تو مرا به عمرت
نمیتوانی فراموش کنی