بعضی چیز ها هست که قابل بخشش نیست
عشق با اهانت نمی تواند در یک خانه زندگی کند
مثل یک چاقو تمام وابستگیهامون رو بریدی
دیگر نمی توانیم ترانه هامون رو با هم بشنویم
بگو کسی که از پرتگاه پریده آیا می تواند برگرده ؟
بگو اون که بالهاش از ٤٠ جا بریده میتواند پرواز کند ؟
بگو از این عشق چه چیزی باقی مانده است ؟
چه مقدار از این کاری که کردی می تواند در عشق تعریف بشود ؟
فراموشم کن همان طور که فراموشت کردم
فراموشم کن تا به کسی که کنارته خیانت نکنی
اونی که میره میبازه
رفتی و باختی
حتی به شهر نزدیک من هم نزدیک نشو ...