رهایم مکن در این همه درد
رهایم مکن بیرون در باران
بازگرد و لبخندهایم را بازگردان
بیا و این اشک ها را دور کن
بازوانت را میخواهم که در آغوشم کشند
شب ها چه نامهربانند
بازگردان آن شب ها را که در کنارت داشتم
به هم بند زن شکسته های قلبم را
بگو که باز هم دوستم خواهی داشت
آسیبی که سبب شدی را بی کنش کن
آنگاه که برون گذاشتی پای ز در
و برون از زندگیم
اشک هایم را نگریسته کن
شب های بسیار گریستم
شکسته های قلبم را نشکسته کن
قلبم را
پس گیر آن خداحافظ تلخ را
بازگردان شادی را به زندگیم
اینجا با اشک ها رهایم مکن
بیا و این درد را بیرون کن
روز رفتنت را فراموش نتوانم کرد
روزگار نامهربانیست
و زندگی اینجا بی تو چه بی رحم است
به هم بند زن شکسته های قلبم را
بگو که باز هم دوستم خواهی داشت
آسیبی که سبب شدی را بی کنش کن
.آنگاه که برون گذاشتی پای ز در
و برون از زندگیم
اشک هایم را نگریسته کن
شب های بسیار گریستم
شکسته های قلبم را نشکسته کن
قلبم را
رهایم مکن در این همه درد
رهایم مکن بیرون در باران
بازگردان آن شب ها را که در کنارت داشتم
به هم بند زن شکسته های قلبم را
بگو که باز هم دوستم خواهی داشت
آسیبی که سبب شدی را بی کنش کن
.آنگاه که برون گذاشتی پای ز در
و برون از زندگیم
اشک هایم را نگریسته کن
شب های بسیار گریستم، چه بسیار شب ها
نشکسته کن قل...
قلب شکسته ام را نشکسته کن
بازگرد و بگو دوستم داری
قلب شکسته ام را نشکسته کن
دلدار شیرین
بی تو نتوانم زیست
بی تو نتوانم زیست