به من بگو کجا می روی؟
چرا مثل دیروز برنمی گردیم؟
با روح در هم بافته درمیان دستان
حقیقت راه درازی دارد
به من بگو کجا می روی؟
اگر همه چیز همیشه از ما گفت
حتی ستاره ای در پشت یک تپه
می خواهد بداند که چرا از اینجا می روی؟ چرا؟
تو نیمه دیگر رویا هستی
که تنها زمانی که زیباتر به نزد من برمی گردی شکوفا می شود
اگر از اینجا بروی
با خود تنها آن زن را خواهم کشید
همان ریسمان امیدی که هیچگاه نمی میرد
همینجا بمان تا دوباره با من آغاز کنی
هنوز هم همان عشق واقعی و جدی بمان
اشباح را باور نکن، حالا نه
همینجا بمان تا دوباره بامن آغاز کنی
تو نیمه دیگر رویا هستی
که تنها زمانی که زیباتر به نزد من برمی گردی شکوفا می شود
هنوز هم همان عشق واقعی و جدی بمان
اشباح را باور نکن، حالا نه
همینجا بمان تا دوباره بامن آغاز کنی