رودخانه ی پردردی درون من وجود دارد
خون زخم من
ولی بوسه از لبهای تو که هنوز منو عذاب میده پردرد تره
ساحل درازه،موج طولانیه
نگرانی طولانیه
و اشکها بر گناهان من میریزند
بر درد من میریزند که تو ازش خبر نداری
و تو نمیدونی که سردی چیه
شب بدون ماه چیه
و نمیدونی در چه لحظه ای
دردت بهت هجوم خواهد آورد