از نامه ها و عکس های تو نمیتونم دل بکنم که
عاشقت شدم و نمیتونم یار غیر ببینمت
غیرممکنه که دو دنیا یک جا باشن
نمیتونم به این که با کسی دیگه باشی فکر کنم
عزیزم حسودها
حرف های دروغ میزنن
اما نمیتونن
ما رو از آغوش عشق جدا کنند که
وقتی دارم از صخره های بلند پرت میشم
عشقت درست لحظه ای که انتظارشو ندارم دستمو می گیره
الان با تو همه خیال و رویاهام واقعی هستن
انگار تا قبل از لحظه دیدنت اصلا زندگی نکرده بودم
شاخه بهاری و زبان شکوفه ای و رنگ سبزه
نمیشه زیباییت رو توصیف کرد
تشنه و گشنه تو هستم، بیمارتم
هیچ دلیلی نمیتونه من رو از تو جدا کنه که
عزیزم حسودها
حرف های دروغ میزنن
اما نمیتونن
ما رو از آغوش عشق جدا کنند که
وقتی دارم از صخره های بلند پرت میشم
عشقت درست لحظه ای که انتظارشو ندارم دستمو می گیره
الان با تو همه خیال و رویاهام واقعی هستن
انگار تا قبل از لحظه دیدنت اصلا زندگی نکرده بودم