بعد تو... نه تماما آبی... نه تماما زرد, نشد(نه تونستم تماما متنفر باشم و نه تونستم فراموشت کنم)
شاید جدی بنظر نیاد اما, جای تورو کسی نتونست بگیره
من به شانسم فشار آوردم برای سرپا موندن
اما نشد... نتونستم...
از شعر ها و ترانه ها( بگریزم)
صدای تو که مدام در گوشم میپیچید
هرکجا من بودم, توام همانجا
نشد.. نتوانستم
در همه ی شهرهایی که متولد شده بودم ( شهرهایی که زادگاه و خانه ی من محسوب میشد)
سایه ی تو مقابلم ظاهر میشد
هرکجا که تو بودی, منم همانجا
بعد تو, چشم قلبم دیگر باز نشد( بعد تو کسی به چشم قلبم نیومد)
همواره گفتم..
من عشق را تجربه کردم..
عشق همیشه هست..
عشق نمرده...