تو بازهم گلی را که میدانی بو کن
روز من خیلی وقته مشخصه
هم مادرم هم پدرم تو بودی
خرد نشو دارو(مرهم) دستت بود
از دستم برنیومد
باور کن از زبونم نیافتاد
اگر ساکتم بخاطر اینه که میدونم
عاشقم
میبینم...
دستهایمان از آتش ازل هم را گرفتهاند
اگر میروم بخاطر اینکه
از بس که عاشقم
از بس که سوختم
از بس که مردم...
یک درمان را روا ندیدی و مرا گردن شکسته رها کردی و رفتی
از لای پاهایم سر خردی و رفتی خاکم (وطن) تو بودی
زلزلهام هم تو